روز اول مدرسه تا صبح چشم رو هم نزاشتم.میز تحریرت رو که کلی وسیله روش انبار شده بود (بر خلاف قانونمون که مسیول جابجایی وسایلتون هستید) ،مادر مرتب کردم.جامدادی جدیدت که کلی جای پنهان داشت پر از وسایل ریز و جالب کردم تا صبح ببینی و شاد بشیی.خونه اسباب بازیهاتو که باز مسیولش خودت بودی مرتب کردم.انگاری یه دل مشغولی می خواستم که با خودم حرف بزنم تا بتونم کنار بیام ..کنار بیام به فرستادنت به راه دور.به پیش دبستانی سروش .به مسافتی معادل نیم تا 40دقیقه راه.خیلیها باهام حرف زدن که پشیمون بشم.نمی دونم کارم درست بوده یا نه!!!نمی دونم ارزش این همه مسافت رو داره یا نه؟!؟! تنها دلیل من برای فرستادن به مدرسه دور ،شاد بودنت بود..از اینکه تو زمان مدرسه بهت ...